English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1432 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
execution U بدار زدن اعدام اجرا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carrying out [of a death sentence] U اجرا [حکم اعدام]
flag U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
crapped U بدار زدن قماربازی کردن
crap U بدار زدن قماربازی کردن
crapping U بدار زدن قماربازی کردن
capital punishment U کیفر اعدام مجازات اعدام
executed U اعدام کردن
administer U اعدام کردن
executes U اعدام کردن
overhangs U اعدام کردن
executing U اعدام کردن
overhang U اعدام کردن
execute U اعدام کردن
to execute somebody U اعدام کردن [حقوق]
guillotining U با گیوتین اعدام کردن
guillotine U با گیوتین اعدام کردن
guillotines U با گیوتین اعدام کردن
guillotined U با گیوتین اعدام کردن
administered U انجام دادن اعدام کردن
administering U انجام دادن اعدام کردن
administers U انجام دادن اعدام کردن
to execute somebody for something U کسی را بخاطر چیزی اعدام کردن
execute U قانونی کردن اعدام کردن
executes U قانونی کردن اعدام کردن
executing U قانونی کردن اعدام کردن
executed U قانونی کردن اعدام کردن
crucifies U بدار اویختن
crucify U بدار اویختن
crucifying U بدار اویختن
to string up somebody U بدار آویختن کسی
scaffold U سکوب زدن بدار اویختن
trussing U بدار اویخته شدن خرپا
trussed U بدار اویخته شدن خرپا
trusses U بدار اویخته شدن خرپا
truss U بدار اویخته شدن خرپا
scaffolds U سکوب زدن بدار اویختن
hanging U بدار زدن چیز اویخته شده
to make somebody swing U بدار آویختن کسی [اصطلاح روزمره]
enhancing U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
standards U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous U تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
gallows U اعدام
execution U اعدام
hanging U اعدام
simpler U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
implementing U اجرا کردن
actualize U اجرا کردن
actualise [British] U اجرا کردن
enforcing U اجرا کردن
fulfill [American] U اجرا کردن
put into practice U اجرا کردن
implemented U اجرا کردن
carry ineffect U اجرا کردن
implement U اجرا کردن
execute U اجرا کردن
carry into execution U اجرا کردن
carry into effect U اجرا کردن
bring inbeing U اجرا کردن
conducting U اجرا کردن
carry out U اجرا کردن
accomplish U اجرا کردن
bring into being U اجرا کردن
carry out U اجرا کردن
put into effect U اجرا کردن
executed U اجرا کردن
put in practice U اجرا کردن
make a reality U اجرا کردن
executing U اجرا کردن
conduct U اجرا کردن
practise U اجرا کردن
delivers U اجرا کردن
performed U اجرا کردن
practising U اجرا کردن
implements U اجرا کردن
conducted U اجرا کردن
effecting U اجرا کردن
to put in practice U اجرا کردن
executes U اجرا کردن
effected U اجرا کردن
effect U اجرا کردن
performs U اجرا کردن
fulfit U اجرا کردن
practicing U اجرا کردن
enforce U اجرا کردن
execute U اجرا کردن
implement U اجرا کردن
practises U اجرا کردن
enforced U اجرا کردن
exercise U اجرا کردن
exercised U اجرا کردن
exercises U اجرا کردن
make something happen U اجرا کردن
carry into effect U اجرا کردن
put inpractice U اجرا کردن
enforces U اجرا کردن
put ineffect U اجرا کردن
perform U اجرا کردن
conducts U اجرا کردن
deliver U اجرا کردن
administration U اجرا کردن
administrations U اجرا کردن
hangman U مامور اعدام
capital punishment U مجازات اعدام
gas U اعدام با گاز
death penalty U مجازات اعدام
death sentence U حکم اعدام
gasses U اعدام با گاز
death penalty U کیفر اعدام
capital punishment U اعدام مجازات
death sentences U حکم اعدام
death warrant U حکم اعدام
executed [judicially killed] <adj.> <past-p.> U اعدام شده
gassed U اعدام با گاز
the penalty of death U کیفر اعدام
hangmen U مامور اعدام
under sentence of death U محکوم به اعدام
under pain of death U با کیفر اعدام
to die on the scaffold U اعدام شدن
gases U اعدام با گاز
gallows U مستحق اعدام
to death penalty U اعدام مجازات
executioner U مامور اعدام
extinction U اعدام انهدام
executioners U مامور اعدام
convicted to death U محکوم به اعدام
death warrants U حکم اعدام
death squad U جوخهی اعدام
death squads U جوخهی اعدام
obeys U اجرا کردن دستور
to carry a motion U پیشنهادی را اجرا کردن
obey U اجرا کردن دستور
to perform a command U فرمانی را اجرا کردن
obeyed U اجرا کردن دستور
perform a contract U قرارداد را اجرا کردن
fulfill a contract U قرارداد را اجرا کردن
obeying U اجرا کردن دستور
gas chambers U محفظه اعدام با گاز
gas chamber U محفظه اعدام با گاز
hanging U محزون مستحق اعدام
electric chair U صندلی اعدام الکتریکی
capital offence or crime U گناه مستوجب اعدام
gallows bird U ادم مستحق اعدام
electric chair U اعدام بوسیله برق
fills U اجرا کردن بزرگ شدن
sight read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
perform U بجا اوردن اجرا کردن
sight-reading U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
fill U اجرا کردن بزرگ شدن
sight-reads U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
to conduct [run] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را اجرا کردن
performs U بجا اوردن اجرا کردن
performed U بجا اوردن اجرا کردن
capital U گناه مستوجب اعدام سرمایه
hang man U مامور اعدام به وسیله دار
implements U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
to spotlessly perform something U اجرا کردن چیزی بطور بی ایراد
implemented U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
implementing U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
implement U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
black flag U پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
conduct U اجرا کردن هدایت کردن
conducted U اجرا کردن هدایت کردن
conducting U اجرا کردن هدایت کردن
conducts U اجرا کردن هدایت کردن
auto da fe U اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
pass U یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
kill U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
kills U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
passed U یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passes U یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
black cap U کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
passed U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passes U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
overlay U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlaying U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlays U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
processor U وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
concurrent U اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
to carry out a proposal U پیشنهادی را اجرا کردن پیشنهادی را بموقع اجراگذاشتن
gallows U چوبه دار مجازات اعدام با دار
client side U داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
support U کمک کردن یا کمک به اجرا
quarter session U محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
execution U اجرا
effect U اجرا
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com